در بين کوچه هاي مدينه شهيد شد

در بين کوچه هاي مدينه شهيد شد

آن مادري که يک شبه مويش سپيد شد

 در، هم زبان به شکوه گشود و  در آن غروب

آتش براي فتح حريمش کليد شد

 در گير و دار جزر و مد تازيانه ها

باران لطف اهل مدينه شديد شد

 با آتشي که شعله کشيد از در بهشت

آماده ي تسلي پهلو ، حديد شد

 دستش شکست و دامن حق را رها نکرد

بانوي خسته باني رازي رشيد شد

 سيلي دست سنگي ديوار و دست باد

يعني دو گوشواره ي او ناپديد شد

 انداخت سايه ي دست کبودي به روي ماه

وقتي که آفتاب خدا بي مريد شد

اين گونه بود عاقبت غربت امام

يک جامعه تباهِ دو فکر پليد شد

 مشرک شدند بعد نبي(ص) مردمان شهر

تنها ببين مظاهر بتها جديد شد

 ريشه دواند در دل دين انحراف ها

دستان کينه نيز بر علت مزيد شد

 تا منبر رسول خدا(ص) نيم قرن بعد

جاي شراب خواري دهها يزيد شد

 آري حسين (ع)فاطمه(س) در قتلگاه نه !

در بين کوچه هاي مدينه شهيد شد

يوسف رحيمي

اين روزها مسير حياتش عوض شده


اين روزها مسير حياتش عوض شده

شهر مدينه اي که صراطش عوض شده

 از ياد رفت آل محمد(ص) به راحتي

بعد از پيامبر، صلواتش عوض شده

 هيزم کنار خانه‌ی زهرا(س) براي چيست؟

ترحيم مصطفاست، بساطش عوض شده

 بر آستانه‌ی در «جنت» دخيل بست !

حتي مرام شعله‌ی آتش عوض شده

 باران تازيانه و گلبرگ هاي ياس؟

اين شهر، بارش حسناتش عوض شده

 اما چرا نشسته به پهلوي فاطمه

انگار ميخ در ثمراتش عوض شده

 اين فاطمه ‌ست که ز علي(ع) رو گرفته است؟

يا آفتاب خانه صفاتش عوض شده

 عطري کبود مي وزد از سمت معجرش

در بين کوچه ها نفحاتش عوض شده

 او رفتني است، اين در و ديوار شاهدند

اين روزها اگر حرکاتش عوض شده

نه سنگ قبر و گنبد و گلدسته و ضريح

حتي شمايل عتباتش عوض شده

يوسف رحيمي

حرفي نداشت چشم ترم جز رثاي تو

حرفي نداشت چشم ترم جز رثاي تو

جاريست بين هر غزلم رد پاي تو

 هر سال فاطميه دلم شور مي زند

در کوچه هاي غربت و اشک و عزاي تو

 بگذار ما به جای تو خون گريه مي کنيم

ديگر توان گريه نمانده براي تو

 ديدم چقدر قلب تو بی صبر می شود

با شکوه های بی کسی مرتضای تو:

 اينقدر رو گرفتنت از من براي چيست

حالا دگر غريبه شده آشناي تو

 از گرية شبانه و نجواي كودكان

بايد به گوش من برسد ماجراي تو

 بانو كمي به حال حسينت نظاره كن

حرفي بزن كه دق نكند مجتباي تو

 حالا ببين که روضه گرفتند كودكان

در پشت درب خانه براي شفاي تو

 برخيز و با نگاه ترت يا علی ع بگو

جان می دهد به قلب شکسته صدای تو

 ديدم تو را که آرزوي مرگ مي کني

بانو بس است!  کشته علي ع را دعاي تو

 همناله با وصيت تو ضجّه می زنم

با روضه های بی کفن کربلای تو

یوسف رحیمی

از ماتم تو فاطمه جان(س) گريه مي کنم

از ماتم تو فاطمه جان(س) گريه مي کنم

بي صبر مي شوم و چنان گريه مي کنم

   يا اينکه در مصيبتت از دست مي روم

  يا اينکه با تمام توان گريه مي کنم

   زهرا س ! به ياد غربت تو زار مي زنم

  با قلب خسته و نگران گريه مي کنم

   در التهاب ناله ي تو آب مي شوم

  مانند شمع از دل و جان گريه مي کنم

   در پشت در به رنگ گل لاله مي شوي

  پهلو شکسته ! ناله زنان گريه مي کنم

   با روضه هاي پهلو و بازو و چهره ات

  با روضه ي بلال و اذان گريه مي کنم

   اصلاً ببين که با همه ی روضه هاي تو

  اندازه ی زمين و زمان گريه مي کنم

   بانوي بي حرم به خدا من به ياد آن

  قبر بدون نام و نشان گريه مي کنم

  آه اي خديجه مادر غم ! نه فقط شما

  من هم به ياد مادرمان گريه مي کنم

  کي مي شود شبي بدهم جان برايتان

عالم فداي غربت بي انتهايتانيوسف رحيمي

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است

بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است

 لکنت گرفته پلک تو در بين آن کوچه

اين راز سربسته ست افشا کردنش سخت است

 چشمي که دست سنگي آن بي حيا بسته

مقداد مي دانست که وا کردنش سخت است

 دستي که بين کوچه ها از پا تو را انداخت

فهميد قدّ حيدري تا کردنش سخت است

 حالا که داري خواهشي ، تابوت مي خواهي؟

اسباب مرگ تو !؟ مهيّا کردنش سخت است

با غسل زير پيرهن فکر علي ع بودي

زخم نود روزه تماشا کردنش سخت است

داغ کبود کوچه ها آنقدر روشن بود

فهميد دست فتنه ، حاشا کردنش سخت است

یوسف رحیمی

من رفتنی هستم دگر یاور نداری

من رفتنی هستم دگر یاور نداری

مظلوم! با مظلومه ات کاری نداری

 ا رفع زحمت کردنم چیزی نمانده

فردا در این بستر تو بیماری نداری

 مثل جنین زانو بغل کردن ندارد

خانه نشین! گیرم طرفداری نداری

 با چه دردت را بگو عیبی ندارد

وقتی که غم داری و غمخواری نداری

 وقتی که دفنم می کنی آقا بمیرم

تاریک تر از آن شب تاری نداری

 مردم اگر از تو سراغم را گرفتند

از قبر من مولا خبرداری نداری

 دیگر خداحافظ، حلالم کن علی جان

جان تو جان بچه ها کاری نداری

حامد خاکی

با گفتن " ربنا..." دلم میگیرد

با گفتن " ربنا..." دلم میگیرد

با "حی علی العزا" دلم میگیرد

تنها نه که فاطمیه ای مادر من

هرهفته دوشنبه ها دلم میگیرد


---


هم سنگ صبور حیدری حق داری

هم دل نگران دختری حق داری

با دست شکسته شانه برداشته ای...

سخت است ولی تو مادری حق داری


---


بیچاره حسن(ع) که از درون می گرید

بر ملحفه های لاله گون می گرید

ای وای حسن وای حسن وای حسن(ع)

با دیدن درب خانه خون می گرید


---


خوردی به زمین و من عزادار شدم

با دیدن سینه ی تو بیمار شدم

با هق هق گریه های خود خوابم برد

با خس خس سینه ی تو بیدار شدم


---


نه گواه غم زهرای علی(ع) هاله ی اوست 

بلکه پیراهن او گلشن آلاله ی اوست

در و دیوار و غلاف و لگد و میخ در و...

...بی کسی های علی(ع) ضربه ي قتاله ی اوست


---


ما قدرت تهدید نداریم عزیزان

ما فرصت تجدید نداریم عزیزان

والله خرید دو کیلو پسته بهانه ست

در فاطمیه عید نداریم عزیزان


---


امروزه فقط جنگ کلام است به قرآن

نوروز هوس های عوام است به قرآن

شیرینی و آجیل و لباس نو مگیرید

 در فاطمیه عید حرام است به قرآن

استاد علي خاكساري